در درازنای تاریخ پر افتخار خویش به شخصیتهای اسطورهای و ابرمردانی بر میخوریم که دینداری و ایمان خویش را مدیون آنان میدانیم و اگر آنان وقت و راحتی و جان خویش را قربانی نمیکردند و هر ازگاهی به تجدید و احیای دین نمیپرداختند، آموزههای دینی به اثر غفلت و سهلانگاری مسلمانان و توطئه و نیرنگ و ستمگری دشمنان اسلام، به باد فراموشی سپرده میشد.
دشمنان اسلام و یاران شیطان همیشه برای نابودی اسلام برنامهریزی کرده و اما مجددان مسلمان با تلاشهای خستگی ناپذیر و قربانی وقت و مال و جان خویش در مقابل آنان ایستادگی نموده و روح تازهای به پیکر امت دمیده و دوباره مسلمانان را به اسلام بازگردانیده و سرزمینهای اسلامی را از تهاجم نظامی و فرهنگی رهانیدند.
درین نوشتار مختصر میخواهم به سه شخصیت از آزادمردان معاصر اشاره کنم، بدیع الزمان سعید نورسی، شیخ احمد یاسین و محمد مهدی عاکف؛ وجه مشابهت اینان را درین یافتم که در سن پیری و در حالت شدت مریضی در مقابل دشمن ایستادگی نموده و دشمنان اسلام و دژخیمان وحشی به کهنسانی و مریضی و ناتوانی جسمیشان رحم نکرده و به شکنجه و تهدید و تبعید و ترورشان دست یازیدند.
بدیع الزمان سعید نورسی، دعوتگر مسلمان کرد و پرچمدار مبارزه با سکولاریسم:
سعید نورسی در سال ١٨٧٦م در دامنه کوههای پوشیده از برف و سر به فلک کشیده کردستان ترکیه در روستای نورس، و در یک خانواده متدین و پرهیزگار چشم به جهان گشود. سعید درسهای متداول علوم شرعی را آموخته و به درجهی استادی رسید و علوم طبیعی را نیز به مطالعه و تحقیق فرا گرفت.
سعید نورسی در جنگ جهانی اول در مقابل روسها قرار گرفته و فداکارانه مبارزه نموده و اما به علت کمبود امکانات نظامی و مجاهدان، درین نبرد به شکست مواجه شده و اسیر گردید و اما بعد از مدتی آزاد شده و از طریق آلمان به ترکیه برگشت. و بعد از سقوط خلافت عثمانی در اوایل با مبارزان علیه استعمار همکاری نموده و اما بعد از این که متوجه شد، خود آنان به اسلام ملتزم نیستند و حتی برخی از آنان نماز نمیخوانند، از همکاری با آنان دست کشیده و از اینگونه سیاست دوری جسته و به الله متعال پناه برده و به عبادت و تفکر و نوشتن و تدریس پرداخت و اما بعد ازین که حکومت مصطفی کمال اتاترک به قدرت رسید و نظام سکولاری را انتخاب کرد، و آموزههای اسلامی را تغییر داد، سعید نورسی به تبیین اسلام و نشر آموزههای قرآنی پرداخت.
حکومت سکولار ترکیه این آزادی سعید نورسی را نتوانستند تحمل کنند و به اتهامات واهی سال های سال او را تبعید و زندانی نموده و تلاش کرد که مانع رسیدن پیام او برای مردم شود و اما بدیع الزمان در حالت تبعید و دوری از شاگردان و دوستان به پختگی فکری رسیده و رسالههای نور را نوشت و چون فعالیتهای او ممنوع بوده و از همصحبتی با او باز میداشتند، شاگردانش رسالهها را به صورت مخفیانه از او گرفته و دست نوشت نموده و بین مردم نشر میکردند.
این فعالیتهای نورسی به ثمر نشسته و جوانان زیادی ملتزم به اسلام شده و حتی زمانی که در زندان بود، زندانیان زیادی که به جرمهای سنگینی زندان شده بودند، از سعید نورسی متأثر شده و توبه نموده و از یاران و شاگردان او به شمار می رفتند.
سعید نورسی حدود چهل سال را در تبعید و زندان سپری کرده و هر بار که محاکمه میشد، تبرئه می گردید و به عوض زندان، تبعیدش میکردند تا روشنایی رسالههای نور او را خاموش نمایند؛ اما بر عکس رسالههای نور بیشتر نشر و پخش میشد.
سعید نورسی در هیچ حالتی از تلاش و مبارزه دست نکشید و زندان را مدرسهی یوسفی نامیده بود و اما دشمنان او و یاران شیطان هیچ وقت او را آرام نمیگذاشتند و حتی آخرین بار که او را به میز محاکمه میکشاندند، هشتاد و پنج سال سن داشت و مأموران حکومتی با بی رحمی کامل او را به نزد قاضی میبردند و اما همیشه با دلایل قاطع و معقول از خود و رسالههای نور و شاگردانش دفاع مینمود و برائت حاصل میکرد.
بالآخره بعد از عمری مبارزه و فداکاری و تحمل رنج و سختی و دوری و غربت و آوارگی، در سال ١٩٦٠م به عمر هشتاد و پنج سالگی دارفانی را وداع گفت.
شیخ احمد یاسین، مؤسس حرکت مقاومت اسلامی فلسطین ( حماس):
شیخ احمد یاسین در سال ١٩٣٦م، در روستای الجوره فلسطین چشم به جهان گشود، سه ساله بود که پدرش وفات کرد، و ابتداء آموزش را در قریه آغاز کرده و بعد خانوادهی شان بیجا شده و به غزه آمدند و پس از اندکی انقطاع، بار دیگر درس را به مدرسه امام شافعی آغاز نمود.
در دورهی جوانی به فعالیتهای اخوانی در غزه شرکت نموده و به فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مشغول گردیده و در سال ١٩٥٥م به اسره تربیتی تنظیم شد. و بعد از اخذ مدرک دیپلم به شغل معلمی مشغول شد و به خاطر ضرورت امرار معاش نتوانست به دانشگاه راه یابد.
شیخ به اثر یک نوع ورزش سنگین و اشتباه معیوب شده بود و حرکاتش متعادل نبود و موقع قدم زدن، پاهایش را به زمین میکشید و از حرکت لنگان لنگان او خاک به هوا بلند میشد و افراد جاهل و بی شخصیت او را مورد تمسخر قرار میدادند؛ اما شیخ هیچ احساس کمبودی نکرده و به تلاش زیاد به شغل معلمی ادامه داده و ازین فرصت استفاده نمود و به تبلیغ دین و آموزش نماز برای شاگردان پرداخت و همراه شاگردان به ادای نماز در مسجد میرفت و شاگردان او روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه میگرفتند، و با این کار محور توجه شاگردان قرار گرفته و به ترسیخ ایمان در قلوب شان میپرداخت.
اما از وقتی که جماعت اخوان المسلمین در مصر توسط جمال ناصر منحل شده و رهبران اخوان روانه زندان شدند، فعالیت جنبش اسلامی در غزه نیز مورد بیمهری و تجاوز قرار گرفته و فعالیت آن ممنوع گردید، و شیخ احمد یاسین از آن پس به فعالیت عام دعوتی پرداخته و کار دعوتی را بیشتر در مساجد به پیش میبرد و جوانان زیادی به اطراف او جمع شده و به پیامهای دعوتی و توصیههای او با جان و دل گوش میسپردند و خانهاش مثل کندوی زنبورعسل بود که مردم در رفت و آمد بودند، و یکی از وسایل تبلیغ دین، فعالیت ورزشی بود و ازین فرصتها به خوبی بهره میگرفت. درین مدت به اتهام اقدام به سرنگونی حکومت مصر، زندانی شده و بعد از مدتی آزاد گردید.
شیخ احمد یاسین، به منظور رشد علم، به تأسیس کتابخانه ای اقدام نموده و به همکاری مردم به خرید کتاب پرداخت هم چنان مؤسسات و انجمنهایی را تأسیس نموده و بعد از بازنشستگی، برای نشر دعوت فرصت بیشتری یافت و به تمام قریهها و شهرکها میرفت و پیام دین را میرسانید.
شیخ مانند هر مسلمانی این را خوب میدانست که ایمان به خدا از فهم و عمل و حرکت در راه او و به معنای دقیقتر جهاد در راهش جدا نیست. جهاد از نظر شیخ احمد روح امت اسلامی است و اگر جهاد عملاً به صحنه فعالیت مسلمانان وارد نشود، امت زنده و پویا نخواهد بود و اگر این امت از جهاد دست بکشد، روح خود را از دست میدهد. و اگر جهاد از صحنه فعالیت امت اسلامی خارج شود، این امت به لقمهای تبدیل میشود که بلعیدن آن برای دشمنانش آسان خواهد بود. به همین سبب اشتیاق شیخ احمد یاسین برای جهاد، طبیعی تلقی میشود، به باور او، امت اسلامی از ملل دیگر عقب مانده اند. دین مبین اسلام هیچگاه عقبماندگی را نمیپذیرد، مقدسات مسلمانان در زیر سیطرهی غیر مسلمانان قرار گرفته است.
شیخ در میدان جهاد به دو مسئله روبرو بود: ١- آغاز عملیات جهادی ٢- فراهم آوردن زمینههای ایمانی لازم برای آن. لذا شیخ به فکر تمرینات و آمادگیهای نظام شده و یکبار به علت کمتجربگی و اشتباهات برخی افراد، فعالیتهای نظامی افشا شده و شیخ نیز برای مدتی روانه زندان شده و در تبادله اسیران آزاد گردید. و بار دیگر به فعالیتهای نظامی به گونه دقیقتر پرداخته و تمام هماهنگی و اسامی رمزی بود که دشمن نتواند برای نابودی شان اقدامی نماید، و در پهلوی آن به فعالیتهای میدانی پرداخته و تظاهراتی را سازماندهی مینمود.
و در نتیجه تلاشهای شیخ و همراهانش، انتفاضه مردمی در دسامبر سال ١٩٨٧م به وقوع پیوست، و در حقیقت انتفاضه از ثمرات فکری شیخ احمد یاسین بود و ایشان از تصمیم گیرندگان و حامیان اصلی این حرکت بود و همزمان به آغاز انتفاضه، حرکت مقاومت اسلامی نیز تشکیل گردیده و اعلان موجودیت نمود، و انتفاضه فلسطین بیشتر از توقع توجیه کنندههای آن گسترش یافته و ادامه پیدا کرد، و رعب و وحشتی را به قلبهای اسرائیلیان ایجاد نمود.
صهیونیست اشغالگر و متجاوز برای جلوگیری از رشد بیشتر انتفاضه به گرفتاری رهبران حرکت مقاومت اسلامی فلسطین «حماس»، اقدام نمود، و در ١٩٨٩/٥/١٨م با جمعی از رهبران حرکت مقاومت اسلامی گرفتار شده و به اتهامات واهی متهم گردیده و بارها محاکمه گردید و مدتی زندانی گردید.
در مورد حالت وخیم شیخ یاسین در زندان و محاکمههای دیوانهوار چنین میتوان گفت: با وجود معلولیت جسمی و بی حسی در همه بدن، جز عقل و چشمان و اندکی قوت انگشتان که امکان استفاده از قلم را به او می داد، تنگی نفس و ناراحتیهای ریوی و گوش و درد سینه و حساسیتهای رو به افزایش در سر و صورت و بیشتر اعضای بدن که باعث سوء هاضمه و بی اشتهایی و بواسیر شده بود، و علی رغم همه اینها حکومت اسرائیل و همه مسئولانش از آن با خبر بودند و باز هم از اذیت و شکنجه و زندانی نمودند او دریغ ننمودند.
شیخ احمد یاسین بعد از مدتی زندانی، آزاد شده و به پیشبرد امور دعوتی و جهادی خویش پرداخت و مریضی و ضعیفی مانع او نمیشد، و اما بالآخره دشمن مکار و خونخوار در روز دوشنبه ٢٢ مارس ٢٠٠٤م بعد از ادای نماز صبح به هنگام ترک مسجد، توسط بالگرد آپاچی ارتش او را مورد حمله قرار داده و به شهادت رسانید، درین حمله نه تن دیگر از جمله یکی از فرزندان و دو تن از محافظان شیخ نیز شهید شدند.
محمد مهدی عاکف، هفتمین مرشدعام جماعت اخوان المسملین:
محمد مهدی عثمان عاکف درسال تولد اخوان المسلمین(١٩٢٨م) متولد شد و در ١٢ سالگی با اخوان آشنا شد و از همان کودکی از هواخواهان حسن البنا بوده و تحت نظر رهبران اخوان تربیت یافت.
مرشد عام پیشین جماعت اخوانالمسلمین استاد سید محمد مهدی عاکف یکی از شخصیتهایی است که همهی زندگیاش مملو از درسها است. وی در سال ١٩٥٤ میلادی محکوم به اعدام شد که این فیصله بعداً به بیست سال قید تخفیف یافت و ٢٠ سال را در زندان گذراند که در همهی زندگیاش ٢٤ سال عمرش را در زندان حاکمان مستبد مصری گذرانده است، ایشان از نسل اول اخوان المسلمیناند که یکی از نزدیکان شخص امام حسن البنا بوده، بعد از اینکه پسر استاد حسن الهضیبی، مآمون الهضیبی در ژانویهی سال ٢٠٠٤ میلادی درگذشت، استاد مهدی عاکف بهعنوان هفتمین مرشد عام جماعت اخوان المسلمین انتخاب شد و تا سال ٢٠٠٩ میلادی در این سمت صرف خدمت بود که در سال ٢٠٠٦ میلادی دومین شخصیت مؤثر جهان اسلام بوده و در سال ٢٠٠٩ میلادی یکی از ٥٠٠ شخصیتهای مؤثر در جهان اسلام بود. در اوائل سال ٢٠١٠ میلادی از رهبری جماعت اخوان المسلمین استعفا داده و متباقي عمر خويش را به حيث يكي از اعضای جماعت اخوان سپری نمود .
استاد مهدی عاکف داعی مجاهد و سیاستمدار دانشمند است که همواره دارای موضعگیریهای روشن و قاطع است. در سال ١٩٥١ میلادی در جهاد کانال سویس فرماندهی یکی از گروههای جهادی بود و از ابتدا در جماعت اخوانالمسلمین به وظایف مهم و سرنوشتساز موظف شده است.
استاد عاکف اولین رهبر جماعت اخوان المسلمین بود که به قید حیات از رهبری جماعت استعفا داده و برای جماعت اخوان المسلمین و همهی جماعتهای اسلامی که مدعی خدمت به اسلاماند درس قابل قدری ارائه کرد. زیرا رهایی سمت رهبری حزب مخصوصاً در کشورهای اسلامی دارای چندان پیشینۀ نیست. استاد مهدی عاکف نه تنها در این مورد درسی به جهانیان داده، و بلکه همهی زندگی او برای یک داعی راستین درسی است که دنبال کردناش او را بسوی پیروزی و کامکاری راهنمایی خواهد کرد.
در یکی از روزها استاد عاکف هنگام گشایش مرکز عمومی جماعت اخوان باری دیگر به پیروانش درسی بر جا گذاشت.
با آغاز محفل، در صف اول همه بزرگان نشسته بودند، استاد مهدی عاکف در پهلوی مرشد فعلی استاد محمد بدیع که حالا در پشت میلههای زندان به شکنجه و تعذیب به سر میبرد، و نزدیک احمد سیف الاسلام فرزند حسن البنا نشسته بود، وقتی که عمرو موسی دبیرکل اتحادیهی عرب و دیگر مهمانان آمدند جایی برای نشستن آنها در صف اول نبود، استاد عاکف از جایش برخاسته و در صفوف اخیر نشست تا جایی برای مهمانان اخوان المسلمین در صف اول مانده باشد.
یکی دیگر از مهمترین درسهای زندگی استاد عاکف، استقامت در آخرین لحظات زندگیشان است، بعد از کودتا ستمگرانه سیسی و سقوط حکومت شهید محمد مرسی، رهبران اخوان همانند سالهای قبل، روانه زندانهای مخوف و ترسناک شدند؛ از جمله محمد مهدی عاکف در سن ٩٠ سالگی نیز از جمله زندانیان و محکومان به شمار میرفت.
استاد عاکف را در حالی به میز محاکمه میکشاندند که به تنهایی توان راه رفتن نداشت و بلکه دو پولیس قوی باید شانه های استاد را گرفته و به نزد قاضی حاضر مینمودند، استاد درین حالت که از پیری ناتوان شده و مریضی او را زمینگیر کرده بود و حکومت ستمگر در تداوی او سهلانگاری مینمود، با ایمان و استقامت و قوی و نیرومند دیده میشود و این سختیهای زندان و شکنجههای بیامان، به روحیه نیرومند استاد هیچ تأثیر نگذاشت.
در آخرین لحظات عمر گرانمایهاش و با شدت گرفتن مریضی، عبدالفتاح سیسی میخواهد به بهانه مریضی و از سر دلسوزی و ریختن اشک تمساح، استاد عاکف را آزاد نماید؛ اما استاد از چنین آزادی ابا میورزد و بالآخره در بیمارستان نظامی، جان به جان آفرین تسلیم مینماید.
از بررسی مختصر این سه ابرمرد میدان فعالیت اسلامی در مییابیم که یگانه نیرویی که این شخصیتهای فرزانه را قوت میبخشید و توانستند با شدت مریضی و ناتوانی جسمی با قوت تمام در مقابل ستمگران و دژخیمان وحشی آدم نما، مبارزه و مقاومت نمایند، نیروی ایمان و باور راستین بود، و نیز میدانیم که دشمنان اسلام و دوستان شیطان برای نابودی اسلام و مسلمانان از هیچ نوع تلاش دریغ نورزیده به انسان مریض و پیر و ناتوان نیز رحم نمیکنند. الله متعال این سه اسطورهی استقامت را پاداش خیر عنایت فرموده و همراه صالحان و شهیدان و پیامبران علیه السلام حشر گردند.
منابع:
١- گوشهای از زندگانی و خاطرات بدیع الزمان سعید نورسی، مؤلف: حبیب محمد سعید.
٢- شيخ احمد ياسيـن، زندگي... و مبارزه، مؤلف: دكتر عاطف عدوان
٣- رهبران اخوان المسلمین
٤- سایت اینترنتی اخوان ویکیپیدیا
نظرات